برای اصلاح نظام اداری و به اصطلاح رایج «بوروکراسی»، روشها و رویکردهای مختلفی با تمرکز بر ابعاد متنوعی همچون ساختارها و روابط سازمانی، حذف پستها و جایگاههای شغلی، تقسیم وظایف، شیوههای انگیزشی و روابط درون دولتی و مانند آن به کارگرفته شده است.به عبارت دیگر، نقش عوامل و نهادهای بیرونی مؤثر بر شکلگیری نظام اداری و مسائل مزمن آن کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
اولاً نیروها و نهادهای تاریخی شکل دهنده نظام اداری همچنان در جهتدهی به مسیر کنونی تحولات نظام اداری نقش ایفا میکنند و شناخت اثر آنها میتواند علل ناکامی برخی برنامههای اداری را روشن نماید.ثانیاً این دید کمک میکند برنامههای اصلاح نظام اداری با دید جامعتری نوشته شوند.ثالثاً در یک رویکرد تطبیقی، این دیدگاه کمک میکند علل اختلافات ریشه دار بین الگوهای حکمرانی نظام اداری در کشورهای مختلف مشخص شود.
مقایسه مبنایی برای ساختن گزارههایی دربارهی قاعدهمندیهای تجربی و ارزیابی و تفسیر موردها نسبت به معیارهای نظری یا واقعی است.
پژوهش اجتماعی به هرصورتی باشد پژوهشی تطبیقی است.اصطلاح روش تطبیقی در علوم اجتماعی به معنایی محدودتر مقایسه واحدهای کلان اجتماعی بکار گرفته شده است.
روش تطبیقی شاخهایی از علوم اجتماعی است که به تفاوتها و شباهتها بین جوامع علاقهمند است تلقی شده است. علیرغم این تفاسیر روش تطبیقی بطور خاص وجود ندارد.
طبق تحقیق مطالعات و دانشمندان، مبتکر واژه ی بوروکراسی ((وینست دو گورنی)) بوده است. به این معنا که بوروکراسی آن نوع دولت است که در آن کارکنان برای تامین نفع عامه منصوب نمی شوند بلکه بنظر می رسد که نفع عمومی بگونه ایی ترتیب داده شده است که ادارات بتوانند وجود داشته باشند. به عبارت دیگر حکومت به خودی خود تبدیل به هدف شده، این تعریف خود بیانگر جابجایی اهداف است که یکی از نارساییهای بوروکراسی می باشد.