الگوی یادگیری مارکوف استیس:
همه نظریه های آماری یادگیری احتمال گرا هستند، یعنی متغیر وابسته ای که مورد مطالعه قرار می دهند احتمال پاسخ است. اما درباره اینکه این احتمالات متغیر پاسخ چه چیزی درباره ماهیت یادگیری به ما می گویند اختلاف نظر وجود دارد. ثراندایک معثتقد بود یادگیری تدریجی است اما گاتری می گفت یادگیری همه وهیچ وجود دارد وبه دلیل پیجیدگی یادگیری تکلیف یادگیری تدریجی به نظر می رسد
اختلاف قدیمی بر سر این است که آیا یادگیری به تدریج صورت میپذیرد یا در یک کوشش کامل می شود. نظریه اولیه نمونه گیری محرک استیس، هر دو دیدگاه افزایشی و همه یا هیچ مربوط به فرایند یادگیری را پذیرفته بود. به یاد دارید که در هر کوشش معین تنها نسبت کوچکی از تعداد کل عناصر محرک که در آزمایش حضور دارند نمونه گیری می شود.
برانگیختگی و بازداری
طبق نظر پاولف دو فرآیند اساسی بر همه فعالیتهای دستگاه عصبی مرکزی حاکمند که یکی برانگیختگی و یکی بازداری است پاولف معتقد بود که هر رویداد محیطی با نقطه از قشر مخ مطابقت دارد و همچنان که این رویدادها تجربه میشن فعالیت قشر مهر و یا برانگیخته میکنه یا آنرا بازداری میکنه حالا بسته به اینکه جاندار چه چیزی رو تجربه میکنه یا بازداری میشود
این الگوی برانگیختگی و بازداری که در هر لحظه معین ویژگی مغز و مشخص میکنه همون چیزی که پاولف اونو موزاییک مغزی اسم گذاشت که تعیین میکنه چطور یک جاندار به محیط خودش پاسخ بده همراه با تغییر محیط بیرونی تغییر محیط درونی موزاییک مغزی هم تعیین میکنه و رفتار مطابق با آن تغییر پیدا میکند. موزاییک مغزی میتواند به صورت یک آرایش نسبتاً ثابت دربیاید زیرا طبق نظر پاور مراکز مغز که مرتباً با هم فعال می شوند پیوند های موقت ایجاد میکند و تحریک هرکدام از آن مرکز ها منجر به تحریک سایر مرکز هم میشود